کد مطلب:149189 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:243

معنی حماسه
كلمه ی «حماسه» به معنی شدت و صلابت است و گاه به معنی شجاعت و حمیت استعمال می شود. علمای شعر شناس، منظومه های شعری را از نظر محتوا یعنی از نظر نوع معنی و هدف شعر به اقسامی تقسیم می كنند؛ بعضی از منظومه ها را منظومه های غنایی، بعضی را منظومه های حماسی، بعضی را منظومه های وعظی و اندرزی، بعضی را منظومه های رثایی و بعضی دیگر را منظومه های مدحی می گویند. دیوان و غزلیات حافظ، غزلیات سعدی و دیوان شمس تبریزی، منظومه های غنایی است؛ یعنی اگر چه هدف در اینها عرفان است ولی لااقل از نظر تشبیب، زبان عاشقانه است، سخن از حسن و بی اعتنایی محبوب است، سخن از درد فراق و درازی شب فراق و كوتاهی ایام وصال است.



فكر بلبل همه آن است كه گل شد یارش

گل در اندیشه كه چون عشوه كند در كارش



دلربایی همه آن نیست كه عاشق بكشند

خواجه آن است كه باشد غم خدمتكارش



این یك شعر غنایی است، گر چه در آخر به یك معنی عرفانی بسیار لطیف و عالی می رسد، و حافظ همیشه این طور است. در آخر همین شعر می گوید:



صوفی سر خوش از این دست كه كج كرد كلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش



اشعار غنایی زیاد است.

شعر رثایی یا مرثیه كه برای بزرگان دین و سایر بزرگان دنیا و كسانی كه منشأ خیر و بركتی بوده اند گفته شده است، نوع دیگر شعر است. وقتی برامكه منقرض شدند، شعرایی كه از دستگاه آنها استفاده می كردند قصایدی در رثای آنها گفتند. خود همین حافظ، فرزند جوانش كه می میرد با همان زبان مخصوص خودش مرثیه می گوید:



بلبی خون دلی خورد و گلی حاصل كرد

باد غیرت به صدش خار پریشان دل كرد



طوطیی را به هوای شكری دل خوش بود

ناگهش سیل فنا نقش امل باطل كرد



آه و فریاد كه از چشم حسود مه و مهر

در لحد ماه كمان ابروی من منزل كرد



اشعار رثایی زیاد است، مدح و ستایش هم كه الی ما شاء الله، خصوصا تملق و چاپلوسی.


اشعار حماسی اشعار دیگر است كه معمولا آهنگ خاصی را می پذیرد، شعر حماسی شعری است كه از آن بویی از غیرت و شجاعت مردانگی می آید، شعری است كه روح را تحریك می كند و به هیجان می آورد، مثلا:



تن مرده و گریه ی دوستان

به از زنده و طعنه ی دشمنان



مرا عار آید از این زندگی

كه سالار باشم كنم بندگی



این تقسیم بندی اختصاص به شعر ندارد، نثر هم همین طور است؛ نثرهای حماسی داریم، نثرهای غنایی داریم، نثرهای رثایی داریم، انواع نثرها داریم.

در جنگ صفین در اولین برخوردی كه میان سپاه علی علیه السلام و سپاه معاویه رخ می دهد، علی روی حساب خودش حاضر نیست كه شروع كننده ی جنگ باشد و تمام كوشش او این است كه تا حد ممكن مشكلات و اختلافات را حل بكند، بلكه بتواند معاویه و یارانش را به اصطلاح روبراه بكند، ولی یك وقت متوجه می شود كه آنها پیشدستی كرده اند و شریعه یعنی جایی را كه می شود از فرات آب برداشت گرفته اند.

علی علیه السلام سعی می كند با مذاكره مسأله را حل كند، پیغام می دهد كه هنوز بنای جنگ نیست و می خواهیم مذاكره كنیم بلكه مسأله با مذاكره حل بشود، ولی طرف مقابل قبول نكرد. بنابراین باید اصحابش از تشنگی از پا در بیایند و یا باید جنگید، جنگی كه دشمن شروع كرده است.

در نهج البلاغه است كه علی علیه السلام در مقابل جمعیت، ناراحت و عصبانی از این كار می ایستد و یك خطبه ی چند سطری می خواند. می فرماید: «قد استطعموكم القتال» اینها گرسنه ی جنگند و از شما غذا می خواهند اما از دم شمشیر. «فاقروا علی مذلة و تأخیر محلة أو رووا السیوف من الدماء ترووا من الماء» لشكریانم! نمی گویم بروید بجنگید، بروید یكی از این دو راه را انتخاب كنید: یا تن به ذلت بدهید كه آب را ببرند و شما نگاه كنید، یا اینكه اینها تیغها را از خون این ناكسان سیراب كنید تا خودتان سیراب شوید. «فالموت فی حیاتكم مقهورین و الحیاة فی موتكم قاهرین» [1] زندگی این است كه بمیرید ولی فائق باشید و مردن این است كه زنده باشید ولی تو سری خور.

با این سخنان خود آنچنان هیجان ایجاد كرد كه در كمتر از دو ساعت، دشمن را بكلی از كنار شریعه ی فرات دور كردند كه دیگر دشمن از تشنگی له له می زد. ولی


علی علیه السلام به سپاهیان خود گفت: شما هر روز اجازه بدهید كه بیایند و آب بردارند. لشكریان گفتند: آنها به ما آب ندادند، پس ما هم به آنها آب نمی دهیم. ولی علی فرمود: خیر: این یك كار غیر انسانی است؛ آب یك چیزی است كه هر جانداری حق دارد از آن استفاده كند. به آنها آب بدهید.

پس معلوم شد سخن می تواند سخن حماسی باشد و سخن حماسی یعنی سخنی كه در آن بویی از غیرت و شجاعت و مردانگی باشد، بویی از ایستادگی و مقاومت باشد. اگر شعر یا نثری دارای این خصوصیات باشد، آن را «حماسی» می گویند.

سرگذشتها و حادثه ها و تاریخچه ها هم اقسامی دارند. حادثه هایی داریم غنایی، حادثه هایی داریم اندرزی، حادثه هایی داریم رثایی و حادثه هایی داریم حماسی. یك سرگذشت تمامش فقط غناست، بوی غنا می دهد، عشق است. مجلات را شاید كم و بیش می خوانید؛ در اینها، چه حكایت واقعی، چه افسانه، چه مخلوطی از واقعیت و افسانه، همه داستان غنایی است. حالا این همه داستان غنایی به گوش این ملت برود چه از آب در می آید، من نمی دانم. [2] . داستانهای رثایی و به اصطلاح تراژدیها هم زیاد است. صفحات حوادث روزنامه ها را اگر بخوانید، اغلب از این جور قضایا می بینید. داستانهای اندرزی هم داستانهایی است كه در آنها پند و اندرز است. داستان راستان [3] همه اش داستانهای اندرزی است.

حتی شخصیتها هم اقسامی دارند. بعضی از شخصیتها شخصیت حماسی هستند و روحشان حماسه است، بعضی روحشان غنایی است، بعضی روحشان رثایی است، آه و ناله است، بعضی شكل روحشان شكل پند واندرز و موعظه است.

حالا كه به طور اجمالی معنی حماسه را فهمیدیم، می توانیم در اطراف حماسه ی حسینی بحث كنیم.


[1] نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه ي 51، ص 138.

[2] [اشاره به مجلات زمان طاغوت است.].

[3] [اشاره به كتاب داستان راستان نوشته ي استاد شهيد است.].